روز سوم عقرب ۱۳۴۳ نقطه عطف در تاریخ مبارزات سیاسی افغانستان
سومین تجربه دموکراسی در افغانستان در حال شروع بود. بعد از نهضت امانی و جنبش دوره هفت شورا، جامعه افغانستان می رفت تا دوره سوم دموکراسی را تجربه کند. طبقات حاکم به این نتیجه رسیده بودند که دیگر نمی توانند ، با زور برهنه و مستقیم توده های مردم را در قید نگهدارند. همان بود که سلطنت مطلقه رضایت به سلطنت مشروطه داد و ظاهراً دولت(رژیم) از حکومت (دستگاه اجرایی) جدا شد. تفکیک قوای ثلاثه بصورت قوه اجرایی (حکومت)، قوه تقنینی (پارلمان) و قوه قضائیه (ستره محکمه) صورت گرفت و مطبوعات آزاد همراه با انتخابات آزاد در دستور روز قرار گرفتند. هر چند در آن زمان این وضعیت به شدت از طرف اپوزیسیون سیاسی مورد نقد قرار گرفت اما اکنون که به آن پس منظر نگاه می اندازیم ، در بسیاری موارد آن دموکراسی حتی پیشرفته تر از دموکراسی های کلاسیک نیز بود. خشم فروخفته دهه ها می خواست طغیان کند که در سوم عقرب با تظاهرات محصلان ، متعلمان و در مجموع شهریان به اوج رسید و منجر به کشته شدن سه نفر حسن خیاط ، فرید و محراب توسط غند ضربه که عبدالولی داماد شاه قوماندانی آن را داشت، گردید. همانگونه که در این رابطه بین اپوزیسیون سیاسی نقطه نظرهای مختلفی با ارزیابی های متفاوتی ظاهر گردیدند ، در جناح قدرت نیز شکاف های سیاسی ظاهر گردید. در مقابل خشونت جناح قدرت گرا، دوره دوم کابینه صدارت داکتر یوسف خان که انتخابی و تازه از پارلمان رأی اعتماد به دست آورده بود ، با این حادثه عکس العمل نشان داده و بعد از حدود بیشتر از ده روز، استعفا داد. متعاقب آن آقای هاشم میوندوال بعد از بدست آوردن رأی اعتماد از طرف پارلمان ، برای دلجویی از محصلان به پوهنتون کابل رفته و به نحوی از محصلان بخاطر خشونتی که در تظاهرات روز سوم عقرب صورت گرفته بود ، معذرت خواست. از طرف دیگر در جناح اپوزیسیون، در چنین موقعیتی دو گرایشی که تازه شکل می گرفتند، تحت تأثیر انشعاب جنبش کمونیستی راه خود را در برابر وضعیت آن زمان جدا کردند. گروهی بنام «حزب دموکراتیک خلق» به حزب کمونیست اتحاد شوروی که رویزیونیسم را می خواست، به اندیشه غالب در آن حزب تبدیل کند، رو آورده و دموکراسی موجود آن زمان افغانستان را رسیدن به آرمان تاریخی مردم در چارچوب آن قلمداد می کردند. در این میان هسته های که بعداً «سازمان جوانان مترقی » را تشکیل داده و «جریان دموکراتیک نوین» را براه انداختند ، آرمان مردم را در مبارزه طبقاتی ، انقلاب و جامعه عاری از استثمار تعریف کرده و دموکراسی موجود را (هر چند از حق تظاهرات و اعتصاب آن استفاده می کردند) به عنوان چهره دیگر استبداد ، معرفی می داشتند. به طور خلاصه حرکتی که بعد از سوم عقرب ۱۳۴۳ در جامعه افغانستان پدیدار گشت این بود که دیدگاه های سابق مثل آمدن شخص صادق و عادل بجای اشخاص ناصادق و مستبد ، و مبارزه برای آرمان مردم با اصلاح نظام موجود را، پس زد و به جای آن دیدگاه درهم شکستن نظام کهنه از طریق مبارزه طبقاتی و انقلاب و دورنمای برقراری نظام عادلانه سوسیالیستی را در برابر مردم قرار داد. سوم عقرب در حقیقت نقطه عطف در اندیشه های راهیان مبارزات آن زمان بود که بجای دموکراسی بورژوازی که سبب تقویت حاکمیت قدرت حاکمه می گردد ، دموکراسی نوین را که با قدرت و سهم گرفتن مستقیم توده ها از طریق آگاهی و سازمان یافتن مردم، ممکن بود در معرض دید قرار داد. سوم عقرب از جهت دیگر که اندیشه های رهایی از استثمار انسان از انسان را با مبارزات کارگران به مثابه یک طبقه و در رهبری جنبش های سیاسی و اجتماعی مردم توسط پرولتاریا از طریق حزب پیشاهنگ آن در دستور کار قرار داد. تجلیل از روز سوم عقرب و یادآوری از جانباختگان آن روز برای ما یادآوری از یک روز مهم در تاریخ سیاسی ما و نقطه عطف در مبارزات و دیدگاههای مبارزاتی بوده که برای ما بسیار مهم است. آنهم در شرایطی که در افغانستان کنونی رژیم ضد دموکراسی و ضد آزادی سیاسی و آزادی اجتماعی و مدنی طالبان بر اریکه قدرت نشسته است. ما برای زدودن استبداد طالبی ، جهادی و انواع استبدادگران از همه نشانه های روشن مبارزاتی چه نهضت امانی ، چه جنبش دوره هفت شورا و بخصوص از سوم عقرب یاد می کنیم و یاد می گیریم. جاودان باد یاد و خاطره جانباختگان و درس های رهایی بخش جنبش سوم عقرب.