اعلامیه سایت روشنگران به مناسبت سالگرد دو روز سیاه هفت ثور و هشت ثور
دو سیاهروز ۷ و ۸ ثور، دو میراث دو تجاوز
موازی شوروی و غرب
یک بار دیگر سالگرد دو سیاهروز ۷ و ۸ ثور در تاریخ معاصر افغانستان فرا رسید.
تاثیرات این دو روز سیاه که نیمه دوم قرن بیست و آغاز قرن بیست و یکم را لکه دار کرده است ، همچنان ادامه دارد .
قتل عام ها، اعدام ، شکنجه ، ویرانگری ، غارت ، دزدی ، وطن فروشی ، تجاوز موازی اتحاد شوروی و رقیب آن امپریالیسم آمریکا و غرب ، وغیره، صفات و صفحات این دو سیاه روز و بازیگران خارجی و داخلی آن است.
اوضاع کنونی و حاکم شدن امارت قرون وسطایی طالبان حاصل مستقیم این دو سیاه روز در تاریخ ما می باشد.
در رابطه جنایات پرچم و خلق و تجاوز اتحاد شوروی و تجاوز موازی امپریالیسم غرب و عوامل آن احزاب هفتگانه و هشتگانه بسیار نوشته شده است.
نکته که باید بیشتر بر آن تکیه کرد این است که در طی این دوران طولانی، مقاومت مردم ما اکثراً از مسیر مستقل خود خارج شده و در دایره منافع رقبای متجاوز قرار می گرفته است.
اما رشادت مبارزان انقلابی در طی این دوران یگانه چراغ های روشنایی بخش در شب های ظلمانی وطن بوده است.
طالبیسم کنونی که مرحله دوم جهادیسم ساخته و پرداخته شده در زرادخانه های سیاسی و استخباراتی است ، اکنون در موقعیتی قرار دارد که تمام قدرت سیاسی را بعد از شکست آمریکا در دست گرفته است.
از زمانی که امپریالیسم آمریکا در برابر طالبیسم به عنوان دیو فرانکشتاین، خود زانو زد، نه تنها قدرت های متجاوز ضربات کاری خوردند ، بلکه امارت طالبی با تمام ظاهر ترسناک آن در آستانه تصادم داخلی و باز شدن شکاف های جناحی قرار گرفته است.
طالبیسم راه فراری جز نابودی در پیش خود ندارد. این نابودی یا در برابر مقاومت احتمالی مردم که سر خواهد کشید، یا در فروپاشی درونی و یا بصورت تسلیم شدن در برابر زندگی معاصر اجتماعی ، بازتاب خواهد داشت.
دولت سراسری و متحد طالبی در مقابل خود مردم متحد را به عنوان گورکنان خود بار آورده است.
تضاد های قومی ، سمتی و جناح های درونی طالبان زمینه را برای کودتای خزنده درونی آماده کرده است.
اما آنچه مسلم است که چه نظام طالبان از درون بپاشد و چه استحکام یابد ، در هر دو حالت ضرورت استقلال سیاسی مبتنی بر دموکراسی ، آزادی زنان ، آزادی بیان ، نان، کار و ضرورت سرنگونی رژیم طالبان با تمام قوت خود باقیست.
تردید در این رابطه ، فراموش کردن مسیر تکامل اجتماعی و منافع ملی و مردمی است.
از هفت ثور ۱۳۵۷ تا اکنون هیچ نیروی سیاسی که بر تخت قدرت نشسته باشد ، در خدمت منافع مردم نبوده است.
از این جهت مبارزات مردم و نیروهای سیاسی که در راه آرمان های مردم می رزمند ، نباید برای لحظه ای هم که شده به «ثبات»، «استقلال»، «دموکراسی» و غیره آن نیروهای که از نظر تاریخی ضد مردم هستند ، دل ببندند .
با برقراری نظام طالبی ، رقبای به اندازه طالبان مرتجع آن، می کوشند با براه اندازی نمایشات جنگی و «کنفرانسی» خود را برای استفاده قدرت های رقیب در منطقه، در بازار فروش عرضه کنند.
این نمایشات مسخره از جانب نیروی های که به علت خیانت ها و جنایات آن ها وضعیت کنونی حاصل گردیده است، نشان می دهد که صفوف ارتجاع داخلی در افغانستان جز استفراغ و مرداری در چنته خود چیزی دیگری ندارد.
آمدن امارت طالبی بجای خندق فساد «جمهوریت» همان شستن مرداری با استفراغ یا «سریال کثافت» است.
بخاطر همین وضعیت است که نیروهای های ترقی خواه نباید هرگز در این سریال کثافت امید های خود را جستجو کنند و بد تر از آن این سریال کثافت را به مردم به عنوان امید ارائه دارند.
عرصه ارتجاع افغانستان به جز از دو نیروی به غایت تاریخ زده مانند ارتجاع طالبی و ضد طالبی، چیزی دیگری ندارد.
از این جهت جای نیروی سیاسی و مردمی که اوضاع را درک کند و فارغ از این سریال کثافت در جهت منافع مردم گام گذارد ، اکنون بصورت بالفعل خالیست.
با درک این خلأ می توان این شعر برتولت برشت شاعر انقلابی آلمانی را انتخاب کرد:
«آن کس که نمی داند، احمق است. ولی آن کس که می داند و کاری نمی کند، جنایتکار است.»
یگانه راه پیروزی مردم افغانستان خط بطلان کشیدن بر ارتجاع وابسته افغانستان (طالبی و «جمهوریتی») و به وجود آوردن بدیل مردمی فعال و مبارز در کشور است.
مرگ بر استبداد چند لایه امارت طالبی