راه و رسم پاغر، زنده و جاودان است!

راه و رسم پاغر، زنده و جاودان است!

کاپی از صفحه فیسبوک Arsan Kaargar

گرامی‌یاد رفیق پاغر رهبر و بنیانگذار «سازمان انقلابی افغانستان» ده سال قبل در شامگاه ۲۲ سرطان سال ۱۳۹۰ چشم از جهان فرو بست. رفیق پاغر زمانی درگذشت که هنوز از ایجاد سازمان چند سالی نگذشته بود و کارهای بسیار مهم و حیاتی پیش روی سازمان قرار داشت. زنده یاد رفیق پاغر، آخرین روزهای زندگی‌اش را در «تاریخ، نبرد طبقاتی» زیست و با تمام توان و تلاش آخرین سطرهای این نوشتۀ ماندگار را تحریر کرد. متأسفانه مرگ به او مجال نداد تا شاهد چاپ و نشر این نوشتۀ ارزشمند باشد.

قلب رفیق پاغر از تپیدن باز ماند، اما اعضای سازمان با ایمان راسخ به ایدئولوژی پرولتری و با تجدید تعهد، کار و پیکار سازمان را قاطعانه به پیش بردند و بر افتخارات آن افزودند. سازمان انقلابی افغانستان دهمین سالگرد درگذشت رفیق پاغر را با درس‌گیری از کار، تلاش، مبارزه و تعهد آن رفیق عزیز گرامی می‌دارد.

فرهنگ انقلابی در یک سازمان مارکسیستی، فرهنگ امپراتوری و خود کامه‌گی نیست. فرهنگ کودتای تشکیلاتی، صدور دساتیر تویتری و تیولداری تشکیلاتی نیست. سازمان، جایگاه انقلابیون آگاه، ورزیده، شجاع و جسور است که قطعاً اجازۀ فرمانروایی تک فردی بر سازمان را نمی‌دهد؛ که این را ما از رفیق پاغر آموختیم. ما از او آموختیم که رفقای خود را گلادیاتورهای تفنگ‌بدست نسازیم، آنان باید سربازان آگاهی باشند که حق انتخاب و انتخاب کردن داشته باشند و مسلح با آگاهی انقلابی از انقلاب و مردم دفاع کنند.

ما آموختیم که دشنام، فحش، بدزبانی، رکیک گویی و اتهام بستن شایستۀ انقلابیون نیست. با کار مشترک تحت رهبری آن رفیق زنده‌یاد، همۀ ما احترام متقابل، روحیۀ رفیقانه، انتقاد و انتقاد از خود را آموختیم. آموختیم بر رفقایی که با سازمان مخالفت پیدا می‌کنند و سازمان را ترک می‌گویند، انگ خاین نزنیم. عده‌ای از رفقا، سازمان را ترک گفتند؛ اما آنان به خوبی می‌دانند که جز احترام، هیچ نوع خصومتی از رفقای ما ندیده اند.

ما از رفیق پاغر عملاً آموختیم که سانترالیزم دموکراتیک اس و بنیاد کار رفیقانه و انقلابی است. با وجودی که تمام رفقا به توانایی و کار او اعتماد داشتند اما او ضمن احترام به اعتماد رفقا، کنگرۀ سازمان را برگزار کرد. این کنگره تئاتر نمایشی نبود که دستچین‌های فرد اول از ورای عینک سیاه و سفید، امپراتوری‌اش را تداوم ببخشد؛ بل انتخاب کردن و انتخاب شدن رفقا بود. همین بود که در فردای درگذشت آن گرامی‌یاد، همه رفقا، جوان و مسن جمع شدند و مسئولیت کارها را به دوش گرفتند. ما تداوم کار و اعتماد رفیقانه را از رفیق پاغر آموختیم.

او به ما یاد داد که بازیگران کولوسئومی قدرت خانوادگیی کسی نیستیم که اسباب لذت و شهوت حاکمیت او را فراهم سازیم. او به ما آموخت که پیشاهنگ هستیم، غرور و جسارت انقلابی داریم، نه رمه هایی که چوب چوپان بخوریم و ترس گرگ بر ما حاکم باشد. ما از او آموختیم که با غرور باشیم، جسور باشیم، پیشاهنگ باشیم و همین بود که امپراتوری‌های مضمحل «چپ» کشور را از گوش‌هایش گرفتیم و تکان دادیم تا حداقل به خود بیایند.

رفیق پاغر به ما صداقت در مبارزه را به میراث ماند. ما با دستان خالی شروع کردیم. بر درگاه هیچ منبع کثیف و آلوده سر نگذاشتیم تا پول چتل و آلوده به دست بیاوریم. ما آموختیم که حق‌العضویت بپردازیم، اعانه بدهیم، در پارک‌ها و چمن‌ها حوزه‌های سیاسی بگذاریم، در سرای‌های محقر اتاق کرایه کنیم و از پرنتر، فوتوکاپی و کاغذ ادارات ارتجاعی کارهای سازمان را انجام دهیم. ما آموختیم که از ارائه منابع پولی سازمان به کنگره با افتخار و به تفصیل گزارش دهیم. هیچ گاه ترس از ارائۀ گزارش منابع پولی سازمان نداشتیم و نداریم. این ترس را کسانی دارند که منابع پولی شان سیاه، کثیف، آلوده و چتل باشد؛ آنان چنان ترس دارند که حتی به بلندترین مرجع تصمیم گیری شان نمی‌توانند منابع پولی خود را فاش کنند؛ ما اما چنین هراسی نداریم. ما افتخار می‌کنیم و بر هواداران عزیز و ارجمند و مبارز خود می‌بالیم که سالهای سال است که سازمان را حمایۀ مالی می‌کنند. حمایۀ مالی این رفقا، حق‌العضویت‌ها و اعانه‌های رفقاست که منابع پولی سازمان را می‌سازد.

ما از رفیق پاغر آموختیم که «فعالیت های مشکوک» نداشته باشیم. خط ما روشن باشد، حتی اگر زردرویان آنرا «سرخ‌نمایی» بگویند. ما آموختیم که انجویزم، پارلمان بازی، انتخابات پوشالی، حزب علنی و رسمی، عکس گرفتن با ستمگران امریکایی و ناتویی، حضور در اتحادیۀ اروپا و مدال‌گیری و خم و راست شدن پیش کرزی و اعلامیه صادر کردن برای دولت پوشالی و دفاع از قانون اساسی ستمگران همه موارد مشکوک هستند؛ لذا آنها را غیرانقلابی، تسلیم طلبانه و خاینانه دانسته بر آنها تف کردیم. ما کم یا زیاد، بر خط انقلابی خود روان هستیم؛ این افتخاری است که ما از رفیق پاغر با خود داریم.

ما آموختیم که خوابزدگی خرگوشی «چپ» را برهم زنیم. وقتی قبلۀ آمال امپراتوری‌های مضمحل «چپ»، یوناما و کرزی و امریکا و ناتو بود، ما شعار «یوناما ته مخ، مارکسیسم ته شا» را سر دادیم، وقتی امپراتوری‌های مضمحل «چپ» از ناتو و امریکا مدال می‌گرفت؛ رفیق پاغر، رفقای جوان محصل را تشویق می‌کرد تا با محصلان پوهنتون‌های کابل به جاده‌ها ریخته علیه قتل عام توده‌ها توسط اشغالگران در بالابلوک فراه اعتراض کنند. وقتی دیگران گزارش انجوهای شان را به وزارت‌های عدلیه و اقتصاد و دونرها می‌دادند و تذکره پشت تذکره در وزارت عدلیه دولت پوشالی ثبت می‌کردند؛ رفیق پاغر به ما یاد داد که «مبارزه علیه امپریالیزم بدون مبارزه علیه انجویزم، انتخابات پوشالی، احزاب سرکاری و جامعه مدنی دلال؛ تفنن لیبرال‌های بی‌برشی است که مصروف فعالیت‌های مشکوک هستند».

وقتی عده‌ای در بُن اول و دوم می‌لمیدند، وقتی عده‌ای با پول اتحادیۀ اروپا بز تقسیم می‌کردند؛ وقتی عده‌ای از امپریالیست‌ها می‌خواستند منجی توده‌ها باشند، وقتی عده‌ای به گونۀ مشکوک تجاوز عریان امپریالیزم را مداخلۀ مثبت می‌انگاشتند؛ رفیق پاغر همراهانش را به یکاولنگ می‌فرستاد تا در کنار توده‌ها خون عزیزان شان را تجلیل کنند و چهرۀ کثیف اشغالگران امریکایی و ناتویی را افشا کنند. رفیق پاغر رفقایش را به کنر می‌فرستاد تا یاد شهدای کرهالی را گرامی بدارند، پاغر همراهانش را وظیفه می‌داد تا شبنامه پخش کنند و از سیدال سخندان تجلیل کنند. وقتی دیگران، قانون اساسی را غنیمت می‌شمردند و مست علنی‌گرایی بودند، همراهان رفیق پاغر به سازماندهی هسته‌های مخفی می‌پرداختند. وقتی دیگران بوجی‌های لست‌های مالی گمراه کننده را تاوبالا می‌کردند، رفیق پاغر به ما یاد می‌داد که بنویسیم، آگاهی خود را بالا ببریم، برای وحدت انقلابیون کار کنیم و چپ را از زیر بار ننگین تسلیم طلبی نجات دهیم.

تنها ما از رفیق پاغر نیاموختیم، امپراتوری‌های مضمحل «چپ» نیز از او آموختند؛ آموختند که ضمن فعالیت‌های مشکوک انجویی و استعماری، دوباره خود را احیاء کنند، «مداخله» را تجاوز بگویند، علیه امپریالیزم بنویسند، به اصطلاح از زحمتکشان دفاع کنند و با پول‌های بادآورده به یکاولنگ و کرهالی بروند. یاد گرفتند علیه امپریالیزم بر در و دیوار شعار بنویسند، از درگاه یوناما رو برتابند و به جاده ها برآیند و ظاهراً «انتخابات» ریاست جمهوری دولت پوشالی را تحریم کنند. آنها از رفیق پاغر و همراهانش یاد گرفتند که پس از سی سال بنویسند و پس از چهل سال به اصطلاح کنگرۀ شان را برگزار کنند.

پاغر و همراهانش هیچ فعالیت مشکوکی نداشته اند که بابت آن وجدان‌های شان را شلاق‌کاری کنند. فعالیت‌های مشکوک با پول‌های مشکوک تبارز پیدا می‌کند. پاغر و همراهانش از سال ۱۳۸۵ تا اکنون توانسته اند به یمن کمک‌های مالی هواداران ما در غرب، تنها یک عضو حرفوی داشته باشند، که این نداشتن اعضای حرفوی برای سازمان ما همیشه دردناک بوده است. ولی آنانی که پول‌های مشکوک به دست می‌آورند، جرئت اخلاقی گزارش دادن منابع پولی شان را حتی به بلندترین مرجع تصمیم‌گیری سازمانی (کنگره) ندارند. اینان فعالیت مشکوک دارند یا پاغر و همراهانش که موضع‌گیری شان چه در اسناد سوسیالیستی و چه در اسناد دموکراتیک واضح و روشن است و از هر پول سازمان با سرِ بلند به بلندترین مرجع تصمیم‌گیری (کنگره) گزارش می‌دهند؟ آنانی که ناچارند منابع پولی شان را قایم کرده با اکت و ادای انقلابی از دادن گزارش منابع مالی شان طفره بروند، آیا حق دارند دیگران را متهم به فعالیت‌های مشکوک کنند؟ پاغر و همراهانش که پروژه نداشته اند، پروپوزل ننوشته اند، برای قاپیدن پروژه به سفارتی نرفته اند و نه میزبان و مهمان اشغالگران بوده اند و نه هم قطاری از کودکان و منسوبین خود را به آن سوی ابحار فرستاده اند، اگر از سوی اینان متهم به «فعالیت‌های مشکوک» می‌شوند؛ پس خود شان که از غارتگران کشور ما پروژه دریافت می‌کنند، با مقامات دست اول امریکایی و ناتویی ساخت و پاخت دارند و عکس می‌گیرند، در پارلمان اتحادیه اروپا حضور می‌یابند، «زن شجاع» رسانه‌های امپریالیستی می‌شوند و در آخر روز ناچار گزارش‌های شان را به وزارت اقتصاد و وزارت عدلیه دولت پوشالی و دونرهای امپریالیست به طور «منظم» روان کنند؛ مصروف انجام دادن چه نوع فعالیتی هستند؟!

ما آموختیم که پاکیزگی سازمان را نگاه کنیم و پاک و انقلابی مبارزه کنیم، حتی اگر برای یک روز باشد. حیات سازمان اگر با پاکیزگی و جسارت گزارشدهی همراه نباشد و با منابع مالی چتل و کثیف مشوب و ملوث شود، چه بهتر که به آن نقطۀ پایان گذاشته شود.

یاد رفیق پاغر گرامی و راهش پر رهرو باد!

مرگ بر امپریالیزم

در راه سوسیالیزم، به پیش!

سازمان انقلابی افغانستان

Bookmark the permalink.

© 2021 ، روشنگران همه حقوق محفوظ است.